دالان بهشت
دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم... دخترک سی دی فروش پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون... بعد از یک ماه پسرک مرد... وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد... دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده... دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد... میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد
نظرات شما عزیزان:
کوروش گفت:لیاقت شما برادره من است که از من زیبا تر است
و پشته سره شما ایستاده
دخترک برگشت و دید کسی نیست
کوروش گفت اگر عاشق بودی پشته سرت را
نگاه نمیکردی...
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |